حموم ِ زنونه

شعبه ی جدید حموم ِ زنونه

حموم ِ زنونه

شعبه ی جدید حموم ِ زنونه

کامنت یکی از دوستان

ممنون بابت حوصله ای به خرج میدی دلاک عزیز .. میدونم مشکل من جدی تر از این حرفاس خودم شخصیت خیلی اروم کوتاه بیایی داشتم و چون هفده ساله ازدواج کردم و بچه سال بودم هیچ وقت جدی گرفته نشدم .. من الان 15 ساله ازدواج کردم وبا همسرم ده ساله اختلاف سنی دارم .. 
همسرم برای خوردو خوراک و پسرام هیچی کم نمیزاره ولی برا خودمم کم نمیزاره وهمچینم غرق نعمت وخرج نمیزاره باسه کلا خرج کردن برای من محدوده چهارماهی یهبار باغرورلند کیفی کفشی چیزی بخرم .. برامن خرج ماهانه نمیده ولی خرج کنه حدود یک و نیم میریزه توکارت باهاش همه کار از لباس و خرج خونه خرج میکنم اول خوردو خوراک و پزشکی تو خونه ما برای همسرم مهمه بعد لباس بچه هاو خودش بعد لباس من .. میگه تو خونه ای کجا میری مگه بخوای هی لباس عوض کنی و از این حرفا .. برا این کاراش ناراحت نیستم از این که مشکلات مالی خانوادش تو حلقمه واقعا بعد 15 اذیت میشم هنوزم .. خانواده پرجمعیت تا دیروز برا برادرش کمک خرج خونه بود الان برای برادر زادش که داره ازدواج میکنه .. کلا دوس داره زرو خانواده خودش باشه منم چیزی نگم اصلا حساب و کتاب و دریافتیهاشو به من نمیگه . 
. درمورد مسابل مادیش میگه قاطی این کارا نشو فکرتو درگیر نکن و از این خرفا ... از همه اینا بدتر به خانواده خودم پول قرض نمیده ناراحت میشم بلاخره ادم مقایسه میکنه اونا هم هی میگن تو خانم مهندس فلانی هستی چجوری نمیتونی از شوهرت فلان قدر واسع ما بگیری قرض شش ماهه یا پنج ماهه .. اصلا نمیده اعصابمو خورد میکنه به خدا یه عالمه مدلم باهاش برخورد کردم ولی مثل اینکه اینا خط قرمزش باشن اصلا همکاری نمیکنه .. مثلا داداشش دکتره قبل عید 5 تومن گرفت اصلا انگار نه انگار که باید پس بگیره یا مهلت بزاره گفته هرموقع دستش افتاد میده اگرم نداشت بده اشکال نداره تو نونت کمه یا ابت قاطی این مسایل میشی ..تازه این پول دادانشو هم خودش اصلا نمیگه من از اطراف یا خود جاریام میگن ... من سال های اول ازدواجمون چون عروس عمومم به خدا خودم پا پیش میزاشتم این قد بده خواهرت بارداره نیازمندع برادرت دانشجو کمیته امداده اینقد . مثل این که اونم از خدا خواسته از این رفتار من سواستفاده کرد حسابی رفته تو حلق مشکلات خانوادش .. الان خداروشکر همشون اوضاعشون خوب شده خونه و ماشین شوهرم کمکشون بوده خریده ولی الان که خواهر برادرای من بزرگ شدن و ازدواج کردن و درگیر مشکلات مالی شدن همسرم اصلا خودش رو میزنع به ندیدن وقاطی و صمیمی نمیشه میگه اندازه درامدشون زندگی کنن به ماچه .. خیلی اذیت میشم خدایی فک نکنم کسی بتونه تو شرایط من زندگی کنع راستی خود همسرم جز این کارپنهون کاری مالیش و غرورو بی محلیش و کمک های هرثانیه ای به خانواده خودش بقیه مسایل اخلاقیش خوبه خدایی... ببخشید طولانی شد .. به تدبیر تو ایمان دارم دلاک جان تو همیشه چیز هایی میبینی من اصلا به عقلم نمیرسع ممنون میشم منو هم دریابی




دوست عزیزم یک دنیا ممنونم که من رو قابل می دونی که مسایل خصوصی زندگیت رو با من در میون میذاری ، از لطفت سپاسگزارم و خدا رو شکر می کنم که همسرت از نظر اخلاقی و زناشویی شایسته است و خدا رو شکر می کنم که مشکلاتتون مربوط به خانواده هاتون میشه و نه خودتون .
ازت میخوام به من اجازه بدی اون طور که صحیح می دونم نظرم رو بدم نه اون طور که شاید تو رو خوش بیاد . بنابراین به شما هم مثل خواهرم میگم اگر فکر کردی عقاید من درسته بهش عمل کن وگرنه فقط بهش فکر کن .
فقط عجله نکن من در نهایت قراره به این مطلب برسم که شما به چه شکلی می تونی به خانواده ات کمک کنی اما قبل از اون نکات کلیدی ای رو در مورد زندگی خودت ، آرمش خودت ، رابطه صمیمی با همسرت و بعد کمک به خانواده ات باید یادآوری کنم . 
متاسفانه این نظر کسیه که اولویت اول زندگی رو همسر می دونه - بعد اگر بچه ای وجود داره بچه _ و بعد خانواده های دوطرف - و بعد دوستان و فامیل ... ممکنه این اولویت بندی برای شما فرق کنه که دیگه به تشخیص خودتون بستگی داره . 
متاسفم که باید بگم از نظر من مشکلات مالی خانواده ی شما ارتباطی به همسرتون نداره و از نظر حقوقی و شرعی هم همسرتون در مورد شما و بچه ها الزام به تامین نیازهاتون داره و نه خانواده تون! علیرغم تلخ بودن این داستان باید قبول کنی که همسرت با تو ازدواج کرده و حتا اگر ایشون خزانه ی کل مملکت هم به نامش باشه دلیل نمیشه اجباری به کمک به خانواده شما داشته باشه حتا اگر به اسم قرض یا وام یا ... باشه .
پذیرش این مساله به خودت کمک می کنه که بار عذاب وجدان و فشار روانیت کم بشه . می دونم که از بس مهربون و خوش قلب و با محبت هستی عذاب می کشی از اینکه تو و بچه هات در رفاه باشید و مثلا خواهرت یا برادرت گرفتار باشن ، اما در نظر داشته باش که این عذاب وجدان مخل آرامش تو شده . احساس می کنم خانواده ات به تو القا می کنن که بواسطه ی شرایط مالی خوب همسرت تو موظفی  کمکی بهشون برسونی ، باز اینجا ازت میخوام که اجازه ندی کسی بازیت بده بهشون یادآوری کن که همسر من اگر به چیزی رسیده با زحمت خودش رسیده و الهی شکر از کسی کمک نگرفته و شما هم اگر دنبال پیشرفتی تو زندگیتون هستید باید تلاشتون رو بیشتر کنید وانگهی شما به این مرد دختر ندادید که به ازاش کمک مالی بگیرید ! منظورم اینه که اجازه نده بهت فشاری رو القا کنن . هر کس مسوول زندگی خودشه چرا باید اونها همچین توقعی ازت داشته باشن ؟ اگر کسی گفت رک بهش بگو برادر من خواهر من مگه بقیه ی مردم چی کار می کنن ؟ این همه موسسه و بانک هستن که وام میدن همسر من به اندازه کافی گرفتاری داره .
این فشار رو از روی خودت و همسرت و زندگیت بردار ... خود من تو سن 22 سالگی سه جا کار کردم تا برای خودم جهاز خریدم . خواهر و برادرهای شما هم نباید توقع بی مورد از کسی داشته باشن ... از طرف دیگه وقتی خودت رو در این موقعیت میدی که من باید کاری برای برادرم بکنم ناخودآگاه یه تنش اضافه و بی ربط به زندگیت و بچه هات وارد می کنی ، وقتی از همسرت توقع داری چه مطرح کنی چه تو رفتارت نشون بدی یه تنش اضافه به اون وارد می کنی و کار رو خراب می کنی . وقتی آدم احساس اجبار یا وظیفه کنه ناخودآگاه گارد می گیره .
پس قدم اول این فشار رو از روی زندگیت بردار . آروم آروم که دلت راضی شد و منطقت به این سمت رفت که همسرت چنین وظیفه ای نداره گاهی وقتها هم زبونی توی دردل هات با همسرت یا وقتی حالتون با هم خوبه این موضوع رو مطرح کن که داشتم به فلانی می گفتم که همسر من به هر جایی رسیده از غیرت خودش بوده ، تا جایی هم که شده دست بقیه رو گرفته ، هر وقت هم از دستش براومده برای خانواده من با مثال انجام داده ( احترام گذاشتن _ بیان و تکرار کارهای مثبت همسرت برای خانواده ات _ بزرگ نمایی محبت هایی که به خانواده ات کرده ) یا مثلا مامانم همیشه برای فلان کاری که کردی دعات می کنه و ... 
یه نکته ی ریزی هم وجود داره اینکه گاهی وقتها از همسرت بخواه به عنوان بزرگتر خواهرها و برادرهات رو راهنمایی فکری کنه ، نصیحتی کنه ، تجربه ای رو در اختیارشون بذاره که احساس نکنه فقط این پولشه که خواهان داره ، جلوی خانواده ات بی نهایت بهش احترام بذار ، و همیشه به عنوان یه آدم خوش فکر ، دانا ، قابل احترام باهاش برخورد کن . ( فعلا مسایل مالی رو فراموش کن )
و اما در مورد هزینه های شخصی خودت : 

من یه نکته ای رو تاکید می کنم از نظر من هر خانمی  یه پس انداز شخصی و مخفی لازمه که داشته باشه . اعتقاد من اینه که داشتن یه همچین پس اندازی برای خودت بعد از 15 سال زندگی خیلی واجب تر از کمک کردن به خانواده ات هست که صد البته اگر چنین پس اندازی داشته باشی دستت برای کمک کردن هم خیلی بازتر میشه . 
این موضوع به کمی سیاست نیاز داره . باید یادبگیری مثل من که روم نمیشد برای رنگ مو ، لباس تو خونه ، قر و فرهای توی خونه ریال لباس خواب جینگول مستون با دلبری از همسرت پول بگیری و این نکته رو مرتب یادآوری کنی که این کارها رو برای تو می کنم . برای زندگیمون می کنم . اگر بهانه هایی که گفتی رو میاره بگو می دونم من بیرون نمیرم اما هوس کردم یه لباس خواب موش موشی برای خلوت خودمون بخرم . این جمله مرد رو نابود می کنه ( بحث من اون لباسه یا حاشیه های مربوط به اون نیست ها ، بحثم عادت کردن همسرت برای خرج های مخصوص خودته ) البته موقعیت سنجی هم مهمه دیگه . همیشه برای همسرت آراسته باش بذار ببینه که اگر برات هزینه کنه تو سر حال تر و شاداب تر و خوشحال تری .
تو این مدت تمرین کن که مبالغ کوچیک برای خودت ازش بگیری و پس انداز کنی حتا اگر این مبالغ آنقدر کمه که بهت بر می خوره اما این رویه رو ادامه بده . در کنار محبت ها و احترذامی که بین خانواده ها بهش میذاری و اینا مثلا عنوان کن که یه گردنبند دیدم اگه کم کم بهم پول بدی مع می کنم تا عید میخرمش ، چه بسا که خیلی زود خودش برات بخره .
این پروسه ای که برات شرح دادم بعد از حدود یکسال منجر به این میشه که تو برای خودت یه پس اندازی داری . همیشه که رد روی یه پاشنه نمی چرخه زن باید پس دستش یه پولی داشته باشه ، تشویقش کن برات طلا بخره ، کادو بخره ، و این کارهاش رو هی توی جمع یادآوری کن ، بگو که می دونم با پول زحمت کشیده ات برام اینو خریدی ، می دونم از خودت می زنی برای من و بچه ها ، می دونم  راضی نمیشی خم به ابروی ما بیاد و ... 
احترام و احترام و احترام ...
حالا بعد از اینکه یه پس اندازی داشتی و یه مدت سنگ خانواده ات رو به سینه نزدی می تونی با همون سیاست بزرگنمایی کارهای قبلی یه کمک های خیلی کوچیک برای خانواده ات درخواست کنی . حالا اگر برادرت یه کمکی بخواد می تونی خودت بهش قرض بدی .
در مورد کمک هایی که همسرت به خانواده خودش می کنه نظر من اینه که باهاش نجنگی اما در عین حال چاله های زندگی خودت رو بزرگتر کنی ، مثلا برای خودت ماشین بخوای ، اگه ماشین داری ماشین بهتر بخوای ، خونه ی بزرگتر ، محل بهتر ، امکانات بهتر برای بچه ها ، از پس انداز برای آینده بچه ها و سرمایه گذاری براشون غافل نشو ، یه خونه ی کوچیک برای آِینده بچه ها ، یه تکه زمین برای مخارج فردای بچه ها ، یه بیمه عمر درست درمون برای خودت ، مسافرت های خوب و ...

در کل چه در مورد خانواده خودت چه در مورد خانواده همسرت نظر من اینه که در مورد این جور مسایل نباید رو در رو جنگید ، باید یه جوری زمینه سازی کنی که همسرت راهی نداشته باشه جز اینکه اون کاری رو بکنه که تو میخوای که همانا مصلحت خانواده است . 
احساس می کنم آنقدر خودت رو تو حاشیه بردی که دیگه جزو اولویت های همسرت نیستی ، بنابراین همسرت رفته دنبال برآورده کردن نیازهای خانواده اش حالا باید از نو شروع کنی .
هیچ اشکالی هم نداره ، الان با 15 سال تجربه ی زندگی مشترک و شناخت کافی که از همسرت داری می تونی خیلی موفق تر باشی . 
برات آرزوی شادی و خوشبختی می کنم 

لیلای شبهای مهتابی عزیز من جواب ایمیل شما رو داده ام لطفا در صورتی که به دستتون نرسیده بهم اطلاع بدین 

نظرات 25 + ارسال نظر
میترا یکشنبه 9 آبان 1395 ساعت 18:16

سلام

سلام

عاطفه پنج‌شنبه 6 آبان 1395 ساعت 09:09

دلاک میگم اصلا تو باید مشاور بشی... اگه بدونی چقدر ازت یاد میگیرم...

محبت داری عزیزم

[ بدون نام ] سه‌شنبه 4 آبان 1395 ساعت 13:52

دیشب خواب شما و مادرتون رو دیدم خیلی برام جالب بود خونتون تو یه باغ خیلی بزرگ بود شما کنار یه حوض نشسته بودی

خیر باشه ایشاالا

بیتا دوشنبه 3 آبان 1395 ساعت 15:58

من خودم شاغلم حقوقم بد نیست ولی همسرم کاملا مخفیفانه به حساب مادر و خواهرش پول میرزه اصلا براش مهم هم نیست که من با بچه کوچیک دارم تمام وقت کار میکنم که وضعیت زندگیم بهتر بشه

بیتای عزیز خیلی متاسفم که احتمالا نظر من ناراحتت می کنه اما من معتقدم که همسرت کار بدی نمی کنه ، اگر شما بیش از حد توان و تحملت کار می کنی شما کار بدی می کنی .
هر آدمی برای تصمیم گیری اینکه درآمدش رو چطور تقسیم بندی کنه آزاده ، اگر همسر شما از نظر مخارج زندگی شما رو لنگ بذاره ، شما حق اعتراض داری . در ضمن اینکه شما هم در انتخاب اینکه کار بکنی یا نکنی یا پاره وقت کار کنی کاملا آزادی و ایشون نمی تونه مجبورتون کنه
ولی اگر تصمیم گرفتی که برای بالا بردن کیفیت زندگیت کار کنی این انتخاب خودته و کارت بسیار مقدس و با ارزشه اما دلیل بر این نمیشه که همسرت درآمدش رو به سلیطقه شما خرج کنه .

آبانه چهارشنبه 28 مهر 1395 ساعت 13:44

عالیییییییی
یه خانوم همه چی تمومی شما

ناب باش چهارشنبه 28 مهر 1395 ساعت 13:38

دلاک جان من ادامه ایمیل رو براتون فرستادم چند روز پیش اما نمیدونم به دستتون رسیده یا نه. بابت اینکه اجازه دادین بفرستم ممنونم

بله رسید عزیزم و جواب دادم

نگین سه‌شنبه 27 مهر 1395 ساعت 15:28 http://poniya.blogsky.com/

ممنون از شمایی که بی دریغ راهنمایی میکنید- منم از حراون استفاده کردم

خواهش می کنم

مرضی یکشنبه 25 مهر 1395 ساعت 14:00

سلام. الهی که فقط خیر و خوشی و سعادت تو زندگیت جاری باشه.

الهی من قربون همه تون برم چقدر شماها عشقید

مهری شنبه 24 مهر 1395 ساعت 16:25

شما عالی هستی دلاک جونم خدا بهت هزار برابر خیر و خوشی و سلامتی بده
کلید مرد دکتر حبشی رو توصیه میکنم گوش کنن احتمالا خانواده شون حس تامین این آقا رو کاملا اقناع میکنن

ممنون از توصیه ات چراغ راهت روشن

مریم شنبه 24 مهر 1395 ساعت 12:09

سلام. دلاک عزیزم ممنون. استفاده کردم. اجرت با خدا

برقرار باشی

سر سبزی دشت شنبه 24 مهر 1395 ساعت 09:06

بسیار عالی نوشتی واقعا عالیه

ممنونم محبت داری

خواننده خاموش دوشنبه 19 مهر 1395 ساعت 11:09

سلام عزیزم
به خاطر و قت و حوصله ای که برای پاسخ به ایمیل من به خرج دادید بی نهایت سپاسگزارم و بابت راهنمایهاتون متشکرم

خواهش می کنم امیدوارم مفید باشه

یه مادر خونه دار یکشنبه 18 مهر 1395 ساعت 06:36

سلام دلاک عزیزم یه دنیا تشکر از وقتی که برام گذاشتی عمل کردن خیلی سخته امیدوارم بتونم ذهن و فکرمو مدیریت کنم.. از این که از یه خانوم موفق این تلنگر ها رو شنیدم خیلی خیلی شاکر و ممنونم ..برات آرزوی بهترین خوشی ها رو دارم امیدوارم همیشه نور منطق چراغ زندگیت باشه مارو هم از راهنمایی هات بی نصیب نزاری

الهی آمین من از شما ممنونم که به من اعتماد دارید در پناه خدا باشی

لاله شنبه 17 مهر 1395 ساعت 21:10

چی بگم ة،عالی بود

ممنون

سلام عزیز دلم بله رسیده خیعلی وقته ...ممنونم ازت که وقت گذاشتی و راهنماییم کردی.درگیر مدرسه و دانش آموزا بودم نشد بیام وبلاگت....اصلا حواس ندارم شایدم اومدم.....به هر حال خیلی ممنونم ازت عزیزم.چشم حتما به توصیه هات عمل میکنم.....دنبالش هستم....بازم مزاحمت میشم

امیدوارم راهگشا باشه موفق باشی عزیزدلم

آتوسا شنبه 17 مهر 1395 ساعت 19:32

واقعا ممنونم

خواهش می کنم

زهرا شنبه 17 مهر 1395 ساعت 12:18

سلام مشاور خوبی هستی دلاک جون

لطف داری

افشان پنج‌شنبه 15 مهر 1395 ساعت 14:38

مریم پنج‌شنبه 15 مهر 1395 ساعت 12:10 http://yohoho.blogfa.com

خدا چه قدرت تحلیل خوبی بهت داده دلاک جان
الهی که روز به روز مسیرهای بهتری رو پیش بگیری

تو هم همینطور عزیزم

نرگس پنج‌شنبه 15 مهر 1395 ساعت 11:46 http://azargan.blogsky.com

عالی بود کیف کردم از جواب وراهنمایی که کردی برای همه ما خوبه ایشالا موفق باشی عزیزدلم

ریحانه مامان امیرعلی و نسترن پنج‌شنبه 15 مهر 1395 ساعت 11:04

سلام دلاک جونی
خیلی راهکارت عالی بود ایشالا دوستمون بتونه ب خوبی ازش استفاده کنه
مردها توجه، محبت و احترام می خوان
موفق باشی عزیزم

شما هم برقرار و موفق باشید

ساناز چهارشنبه 14 مهر 1395 ساعت 14:02

واقعا تبریک میگم بهتون عالی و بی نظیرین

لطف دارید ممنون

سوگند چهارشنبه 14 مهر 1395 ساعت 12:40

دختر تو ماهی ماه .واقعا بهت افتخار می کنم . همه چی رو می دونی . خیلی ازت یاد می گیریم . ممنون ازت .

همه چی رو که نه دیگه !!! آنقدر تو زندگیم گند زدم که خدا می دونه حالا یه ذره دستم اومده چی کار کنم البته بازم نه همیشه ، یه وقتها هم یه گودزیلای خون آشام از درونم حلول می کنه که همه چیز رو در هم می کوبه

زهرا مهتاب گون چهارشنبه 14 مهر 1395 ساعت 11:31

سلام عزیزم مثل همیشه فوق العاده و عالی

عاشقتم مهربون

مریم چهارشنبه 14 مهر 1395 ساعت 11:12

سلام و روز خوش.من خواننده خاموش شما هستم فقط خواستم به شما بگم مرحبا هزاران هزار افرین به شما بابت صحبت های گلتان.دعا میکنم همیشه در زندگی فوق موفق باشید

ممنونم از دعای خیرتون هزار بارابرش به زندگیتون برگرده

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.