من تا یکشنبه نیستم منتظر حکایت صدیقه نباشید ...
من یه وقتها به یه چیزی گیر میدم و زمین آسمون بره باید اون اتفاق بیفته . امسال هم از اول سال پیله کرده بودم که با آقای خواستگار بریم یه چکاپ کامل انجام بدیم . خب هی کار پیش می اومد و آقای خواستگار سرش خیلی شلوغ بود و هی عقب افتاد .
تا اینکه موفق شدم دست و پای آقای خواستگار رو ببندم و بکنمش تو گونی و ببرمش آزمایشگاه تحویل آقای دکتر بدمش و بگم بفرمایید این هم دو تا نمونه ی آزمایشگاهی فقط ابعادمون از موش خیلی بزرگتره .
خب با توجه به سابقه ی بیماری قلبی حاد در خانواده ی پدری آقای خواستگار ضرورت داشت که دیگه با این سن و سال پیش یه متخصص قلب ویزیت بشن . خلاصه جناب خواستگاری که روزی صد بار ورد من که چیزیم نیست ! من آخه برم دکتر چی بگم سر گرفته بود ، تو مطب به دلیل بالا بودن چربی خونش از بابت رژیم غذایی و استعمال دخانیات و استرس و ساعت کاری زیاد مورد تهدید و ضرب و جرح توسط آقای دکتر واقع شد و قرار شد برای بررسی های بیشتر بستری بشه ( سیل اشک من روان است ) ، اما نکته ی مثبت این تهدید و ارعاب این بود که از اون روز آقای خواستگار با کنترل نامحسوسی حواسش جمع خودش شده الهی شکر !
القصه چند روز آینده در خدمت بهداشت و درمان خانواده هستیم ... ایشالا که همه چیز خوبه اما بد نیست این آقایون هر از چندی یه کم نگران سلامتی خودشون بشن !
و حالا برسیم به نتیجه ی آزمایشات خودم :
از نظر بررسی کم خونی و چربی و قند و کمبود ویتامین و کلسیم و عفونت و فلان و فلان وضع بدنی من مافوق عالی بود . به حدی که دکتر کلی تشویقم کرد اما ...
در معاینات دکتر زنان مشکلی وجود داره ، البته این مشکل از قدیم بوده و در معاینات دوره ای همیشه دکتر معتقد بود که اوضاع تحت کنترله ، اما این بار ممکنه که نیاز به درمان دارویی یا در صورت برطرف نشدن نیاز به جراحی باشه . به هر حال تصمیم گیری منوط به انجام آزمایش های تکمیلی و سونوگرافی و این صوبتاست ...
از طرف دیگه بخاطر اشتباه یه دکتر با وجدان دندانپزشک باید یه جراحی فک هم انجام بدم که به احتمال زیاد چهارشنبه هفته ی دیگه هم به خودم وقت میدن برای بستری و جراحی ... بعد از اون هم فقط یه دندون خراب دارم که باید درست بشه !
از بابت این جراحی فک انگده حال خوبی دارم چون می دونم یه چند روز نمی تونم غذا بخورم و یه کم وزنم میاد پایین .
وقتی آدم یه پرستار خوب داره ، مریض شدن خیلی دلچسبه !!!
هفته ی پیش یه عروسی فوق العاده عالی رفتیم . وقتی ارکستر داشت می خوند و جوون ها از ته دل فریاد می زدن ، چشمم به ماه توی آسمون افتاد و از ته ته قلبم از خدا خواستم : " خدای آسمونها ... خدای کهکشون ها ... برس به داد دل ... عاشق ما جوون ها ... برس به داد دل دوستهایی که وبلاگ منو می خونن "
عروسی رفتنمون کلی داستان داشت که از بس یکصدا صدیقه صدیقه کردین نذاشتین تعریف کنم !
خاله دخملم ی چند روز زودتر از تولد شما به دنیا میاد، فروردینی میشه
وای دختر بهاره پس ...
چه عیدی بشه 95 برات . خدا رو شکر . خدا خودش هر دوتون رو حفظ کنه خیلی مراقب خودت باش
سلام دلاک جونم بله دختره ولی هنوز براش اسم انتخاب نکردم
خدا قبول کنه دخترم به فکر همه دوستای مامانش هست
الهی قربون دخترت دختر زمستون میشه یا بهار ؟
سلام دلاک جونم ، دستت درد نکنه ، آقایون که خدا رو شکر اصلا به فکر خودشون نیستن منم خدا بهم زور و قوت تو رو بده و آقای بابا رو ببرم ی چکاپ کامل
خدا رو شکر که خودت هم مشکل خاصی نداشتی و به زودی انشالا اون مسائل کوچولو هم حل میشه
راستی دخملم هم منتظر عروسی خاله دلاکشه
دختر ؟ دختر شد ؟ جوووووووووووووووووونم اسمش چی شد ؟
به سلامتی . ایشاالا صحیح و سالم به دنیا بیاد و مامانش رو اذیت نکنه .
سفارش ما رو به مهمون دلت بکن
سلاااااااااااام عزیز دلم.
ایشالا همیشه سالم باشی.
چه خوب که اینقدر به سلامتی اهمیت میدی. خب دیگه جایگزینی نداره. ایشالا تنتون همیشه سلامت باشه.
خب خودت یه قصه رو شروع کردی و باید تمومش کنی.
مرسی عزیزم . تو و خانواده ات هم همیشه سالم و شاد باشید .
سلام
یکشنبه شد ما زنبیل گذاشتیم منتظر نشستیم.
حکایت صدیقه 5 به شدت آب بسته شد توش چون حال و روز خوبی نداشتم و تمرکز کافی برای پیاز داغ افزودن بهش نداشتم
خب بازم سلام. از زمانی که اولین نظر رو گذاشتم، امشب، تا حالا در حال خوندن مطالبتون بودم. اولین باری که اومدم اینجا فقط دو سه تا پست رو خوندم و تصویری که از شما به ذهنم خطور کرد دختری نهایتا بیست و پنج ساله و پرانرژی و با انگیزه و شر! بود. ولی الان فهمیدم که سنتون بیشتره و در نتیجه ماشالا به این همه دخترانگی! در مقایسه با خودم عرض می کنم که همش 24 سالمه انگار 42 سالمه!
از اینا که بگذریم چند تا مطلبتون رو خوندم که به شدت دوست دارم در موردش باهاتون حرف بزنم و درد دل کنم و ازتون راهنمایی بخوام. چون فهمیدم که یه پا مشاور خانواده اید ماشالا. به نکاتی اشاره کرده بودید در خصوص اینکه زن نباید مردانگی شوهرش رو ازش بگیره و ازش انتظار برآورده کردن نیازهاش رو داشته باشه. این مطلب شما رو تو کتاب مردان مریخی ،زنان ونوسی هم خوندم. به اضافه ی بقیه ی صحبت هاتون که بعضی از اونا هم ذکر شده بود. البته با منظور خاص این حرفم رو برداشت نکنید لطفا. می خواستم ازتون اجازه بگیرم تا کمی در این خصوص باهاتون صحبت خصوصی داشته باشم. می دونم که سرتون شلوغه. بنابراین انتظار بله گفتن رو ندارم که اگه بگید من رو مدیون خودتون کردید. ببخشید طولانی شد. منتظر پاسختون هستم.
په پو جان واقعا نمی دونم در جواب این همه محبتت چی می تونم بگم . در حد تجربه ی خودم در خدمتتونم . ایمیل من اینه : dalak.hamoomzanooneh@yahoo.com
سلام.
حکایت صدیقه رو خوندم. جالب بود. خودتون نوشتینش؟
خدا به همه سلانتی بده.
ممنونم بله . ایشاالا
ان شاالله که همیشه سلامت باشی
یه دنیا ممنون خاطره ی نازنین
تنتون سلامت بانو
دلت شاااااااااااااااااد
از همین چکاب بدم میادها خلاصه یه چیزی پیدا می کنن اون تو موها
اتفاقا من بدم نمی اومد یه مور خیلی کوچیک پیدا بشه که دکتر گیر بده به آقای خواستگار بخاطر اهمیت ندادنش به سلامتی اما انگار دامن خودم رو گرفت
انشالله سلامت باشین
تو هم همینطور مبینا جان
سلام دلاک عزیزم،ببخشید این مدت کامنتی نگذاشتم ،مسافرت بودم و هروقت فرصتی دست میداد خیلی سریع وبلاگتو میخوندم امامجال کامنت گذاری نبود واقعا!
سلامتی یک نعمت پنهان هست،انشاالله تن جفتتون سلامت عزیزم.
راستی این ماجرای صدیقه خیلی جالبه،لطفا ادامش بده...اینقدر که زیبا توصیف میکنی.
وااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااای لیموی خیلی شیرینم خوبی ؟ همیشه مشغول به شادی باشی . ممنونم از لطفت
سلام دلاک جان
ان شاالله همیشع سلامت باشی هم خودت و هم اقای خواستگار
و البته اون مشکل کوچکی که داری بزودی و بدون جراحی و اینا خوب بشه
چه دعای خوبی کردی تو عروسی
یعنی شامل حال من و داداشمم میشه عایا؟
وای تو چقدر خواهر خوبی هستی !
حتما که شامل حالتون میشه ایشاالا همیشه شاهد روزهای خوب هم باشین و کنار هم روزگار شیرینی رو تجربه کنین
وای دلاک جون حداقل میگفتی دم در چی دیده بود آخه...
ان شاا... که حال هردوتون عالی باشه....
چیزی که دیده بود یه کم مفهومی بود . همین که این همه آدم اون موقع شب بیان دم در خونه آدم ینی یه اتفاق بدی افتاده دیگه !!!
ممنونم دوست گلم . به لطف دعای خیر شما
عزیزم خوشحالم که دارین به وضع سلامتیتون رسیدگی می کنید. امیدوارم همیشه هر دو سالم و سلامت باشید.
پس ما منتظر یه دختر سلام و سلامت هستیم. مواظب خودت و همسر مهربونت باش.
ممنونم ویرگول عزیز ... کاش تو ویرگول من بودی هی مجبور می شدم مکث کنم ... یه نفس تازه کنم ... دوباره
سلام خانوم خوشگله خدارو شکر همه چی خوبه وتحت کنترله ایشالا ایم موارد هم به خوبی حل بشه من منتظرتعریفات عروسی هستممممممم
ممنون نرگس مهربون . ایشاالا اگه فرصت بشه به یه فلسفه ای در مورد انکار حقیقت رسیدم در هنگام آماده شدن برای عروسی حالا بعدن میگمش
نه نه تو بیا داستان عروسی رفتنتون رو هم بووووووگوووووووو
باشه ؟
چیکار کردین چه چطوری رخصیدین با آقای خواستگار
دلاک به خدای آسمونها هر روز از ته دلت اون دعا رو بکن
هردوتونم مراقب خودتون باشین
باوشه شیرین شیرینا اگه قابل باشم همه تون رو دعا می کنم هر چی که بهترین خواست خداست سر راهتون قرار بگیره .
مرسی عزیز دلم
دلاک عزیز سلام
انشاا... همیشه تنتون سالم باشه و به زودی و به سلامتی این دو هفته رو پشت سر بذارید
منتظر شنیدن ماجرای عروسی رفتنتون هم هستیم
ممنونم ستاره ی درخشان
خدارو شکر که مشکلی نداشته آزمایشها و همه قابل درمان و پیشگیری هستند :)
حالا چه خبر از صدیقه 5؟ :))
به به فنجان جان جان . معععععععععععععع