حموم ِ زنونه

شعبه ی جدید حموم ِ زنونه

حموم ِ زنونه

شعبه ی جدید حموم ِ زنونه

قرارداد رسمی

قول داده بودم درباره قرارهایی که تو سال جدید با خودم گذاشتم براتون بنویسم ، دلم میخواد شما هم با نظراتتون من رو همراهی کنید . اگر راهکاری دارید که اجراش مفید بوده ممنون میشم اگر فانوس راهم رو روشن تر کنید . اگر تونستیم به یه تعامل مفید برسیم بعد از هر بحثی من دیدگاه " اصول رفتار " رو در اون زمینه براتون میگم و باز درباره اش صحبت می کنیم . پس فعال باشید چون قراره من از تجربیاتتون استفاده کنم .


1 )  اولین قراری که تو سال جدید با خودم دارم اینه که زمانی رو که تو آشپزخونه صرف می کنم محدود کنم ! 

خب توضیح این مورد اینه که من از زمانی که می رسم خونه وارد آشپزخونه میشم ، همزمان که دارم مقدمات شام پختن رو فراهم می کنم ، ظرف ها رو می شورم ، کف آشپزخونه رو تی می کشم ، یه هو چشمم میفته می بینم گاز کثیفه ، گاز رو تمیز می کنم ، ئه روی در یخچال یه لکه است اون رو پاک می کنم ، روی کابینت لک شده اون رو می سابم ، میام از تو یخچال یه چیزی بردارم اوه مای گاد جا میوه ای کثیف شده اون رو می شورم خشک می کنم ، بعد دستمالش رو می شورم و می ذارم خشک بشه و بدین ترتیب هر طرف که سر می چرخونم یه کاری هست که باید انجام بشه و یه هوو به خودم میام می بینم زنگ رو زدن و آقای خواستگار رسید ! شام رو می خوریم و باز من تو آشپزخونه مشغولم تا ساعت 11 شب که بیام رو کاناپه ولو بشم . 

حالا از اول سال نشستم حساب کردم روزهای وسط هفته در هر شبانه روز فقط 2 ساعت از وقتم رو تو آشپزخونه صرف می کنم . یکساعت قبل از خوردن غذا ، یکساعت بعد از خوردن غذا . از واجبات یکساعتی که قبل از غذا تو آشپزخونه ام پختن غذا و تهیه ی سالاده ! بقیه مستحباته که شد شده ، نشد هم نشده ! مرتب هم چشمم به ساعته ، که راس ساعت از آشپزخونه بیام بیرون . اینجوری دیگه فس فس نمی کنم ، الکی دور خودم نمی چرخم ، ذهنم اجازه پیدا نمی کنه ذره بین برداره دنبال کار بی ثمر برای من بگرده ، عجیب اینکه توی همون یکساعت به عالی ترین شکلی به همه ی کارهای واجب می رسم و اصلا هم وقت کم نمیارم . بعد همچنان که غذا داره برای خودش جا میفته و سالاد آماده شده میره تو یخچال ، از آشپزخونه میام بیرون و تقریبا دو ساعت تا رسیدن آقای خواستگار برای خودم زمان دارم ! و این یعنی پیدا کردن گنج ! 


2)  دومین عادتی که میخوام تو سال جدید تو زندگیم جا بیفته اینه که قبل از انجام دادن هررررررررررررر کاری فکر کنم ببینم آیا دلم میخواد این کار رو انجام بدم یا نه . این موضوع حتا در مورد کوچکترین مسایل هم صدق می کنه مثلا دلاک جان دوست داری الان روی کاناپه توی هال بشینی ؟ یا دوست داری تو اتاق روبروی پنجره بشینی ؟ 

و جواب این سوال دو حالت داره یا دوست دارم اون کار رو انجام بدم که میدم یا دوست ندارم . اگر دوست ندارم از خودم می پرسم آیا به منفعتت یا به صلاحت هست که این کار رو انجام بدی ؟ خیلی وقت ها من دوست ندارم کاری رو انجام بدم اما انجام ندادن اون کار در آینده ممکنه مشکلی برام پیش بیاره پس همین دقت و تامل باعث میشه یه انگیزه درونی برای انجامش پیدا کنم یا به عبارت دیگه دوست داشته باشم که اون کار رو انجام بدم .

این عادت چند تا حسن بزرگ برای من داره اول اینکه خودم رو بهتر می شناسم ، تکلیفم با خودم روشنتر از همیشه میشه می دونم چی میخوام ، چی نمی خوام ، چی رو بنا به مصلحت مجبورم بخوام . دو اینکه مجبور میشم قبل از انجام کاری یه بار دکمه پاوز خودم رو بزنم سه اینکه به صرف روتین روزمره کاری رو نمی کنم . چهار اینکه به راه های دیگه ای برای انجام هر کاری فکر می کنم پنج اینکه نه خودم و نه دیگری نمی تونه کاری رو به من تحمیل کنه . 


نظرات 36 + ارسال نظر
زهرا مهتاب گون شنبه 4 اردیبهشت 1395 ساعت 10:45

دلاک جان سلام سال نو مبارک همیشه خوش باشی و سلامت

عزیززززززززززززززززززززززز دلم چقدر به فکرت بودم . خوبی ؟ مامان و بابا خوبن ؟ کار و بار چطوره ؟

سایرا دوشنبه 30 فروردین 1395 ساعت 21:35 http://2khtari-bename-saira.blogsky.com

منم قول و قرار هایی با خودم گذاشتم و خیلی هم از بابت انجامش راضیم

زنده باد

مهسا دوشنبه 30 فروردین 1395 ساعت 19:55

سلام دلاک جونم،

من خیلی به طراحی دوخت علاقه دارم و کمو بیش خودم دنبالش میکنم، این کلاس های تخصصی طراحی دوخت که شما میری هم عایا نمیشه به ما معرفی کنی ؟ البته اگه باعث ناراحتی ات نمیشه عزیزم ... من هرچی گشتم جای مناسب و خوبی پیدا نکردم :(

مهسا جان طراحی دوخت تخصصی رو می تونی از کلاسهای جهاد دانشگاهی دانشگاه تهران و یا مجتمع فنی تهران آموزش ببینی

هما دوشنبه 30 فروردین 1395 ساعت 11:23

ممنون از جوابتون..

خواهش می کنم

ساناز دوشنبه 30 فروردین 1395 ساعت 10:42

خیلی عالیه. فقط من برای مورد دوم در مورد کلی از کارها مجبورم زیر پوستی از زیر دست مامانم در برم. مثل تلفن به کسی یا بعضی رفت و آمدها. ده ساله ازدواج کردم اما هنوز باورشون نمیشه اول زندگی خودم بعد رضایت دوست و آشنا و اقوام. چون مامانم از کسانی هستن که مراعات همه رو باید بکنن

ساناز جان تا حالا محترمانه با مامان صحبت کردی ؟

خوشال دوشنبه 30 فروردین 1395 ساعت 00:09

سلام دلاک جان.
من تصمیمم اینه که توقعاتمو متناسب با توانم تنظیم کنم. وقتی می بینم توانم امروز اینه که دو ساعت کار انجام بدم آخرش که یه کوهی کار موند غصه نمی خورم میگم فردا هم روز خداس آفرین که امشب کار ۱و۲و۳ رو انجام دادی. مهماش انجام شده حالا وقته استراحته!
تصمیم دومم در سال جدید اینه که ان شاالله ورزش کنم! دوس دارم برم تنیس ولی نمی دونم کجا برم خوبه! حتی هفته ی دیگه مسابقات آزاده می ترسم شرکت کنم. یکی دو ساله حتی راکت دست نگرفتم. می ترسم حتی پنج دقیقه هم بازیام طول نکشه و خیلی ضایع بشم آخه تا حالا تو هیچ مسابقه ای شرکت نکردم!! خلاصه دعام کن که بالاخره این تنیسو از یه جایی شروع کنم!

روش تو خیلی خوبه اما من وقتی میرم تو آشپزخونه دیگه نمی تونم بیام بیرون .
خیلی عالیه که برای خودت روشنه که ورزش مورد علاقه ات چیه حتما راهش برات باز میشه
موفق باشی قهرمان

مامی دوقلوها یکشنبه 29 فروردین 1395 ساعت 09:49

مورد دوم خعععلی سخته ولی گاهی باید به زور قورباغه رو قورت داد ولی گاهی واقعا دوراهی بدیه که نمیشه دید کدوم کفه سنگین تره

همینطوره

فریبا یکشنبه 29 فروردین 1395 ساعت 08:51

یه راه حل برای کمتر وقت گذاشتن در آشپزخونه اینه که کلیشه غذای ایرانی رو کنار بذاریم.اصلا روش پخت غذامون رو عوض کنیم بعد یه مدت هم عادت می کنیم به غذاهای جدید
راه حل دوم رو اگه به این صورت انجام بدیم که از هرچیزی که روانمون رو آزار میده دوری کنیم کاربردی تره.چون ما همیشه عادت کردیم فداکار باشیم

فریبا جان اتفاقا من با غذای ایرانی خیلی اوکی هستم . البته من زا زودپز استفاده می کنم اندازه یه ربع وقت می بره تا غذا رو آماده کنم بعد هم اون برای خودش می پزه منم میرم پی کارم . نزدیک های آخر پخت برنج رو می ریزم تو پلوپز و باز میرم پی کارم .

سر سبزی دشت شنبه 28 فروردین 1395 ساعت 13:13

خیلی خوبه که چنین مشاوری دارید خیلی عالیه کاش یک چنین چیزی تو شهر م ابود که متاسفانه نیست .

عزیزم خوب پرس و جو کن شاید بتونی پیدا کنی یا دست کم تو یه شهر نزدیک . به هر حال آرامش آدم ارزش دو هفته یه بار رفت و آمد به مسیر دورتر رو داره

هما شنبه 28 فروردین 1395 ساعت 11:02

خصوصی

سلام مطلب هاراگیری تونو امروز خوندم.واقعا خوب بود.میخواستم نظر بذارم اما نظرات بسته بود.

مامان بزرگم همیشه میگفتند مادرجان مهمون به در ِ باز نمیاد خونه به روی باز میاد.
من از این که مهمون میاد خونه خوشحال میشم و اسباب پذیراییشو تا جایی که میتونم فراهم میکنم.اما اصلا نمیدونم در مورد چی حرف بزنم یاچی کار کنم بهشون خوش بگذره .گاهی اصلا هیچ موضوعی یادم نمیاد تا درموردش حرف بزنم.فقط شنونده خوبی هستم.این خیلی منو ناراحت میکنه.خیلی همت کنم انگار فقط تیتر چند تا خبر رو میدم و بعدم تا آخر ساکتم.
اگر تونستین راهنماییم کنین یا چند تا راه کار به من بگین .

چون موضوع کامنتم ربطی به این پست نداشت خصوصی نوشتم.اگر خواستین عمومیش کنین.

هما جون قبل از مهمونی فکر کن ببین می تونی حدس بزنی مهمونت الان تو چه مرحله ای از زندگیشه ؟ مثلا بچه ی کوچیک داره همه ی مادرها این قابلیت رو دارن که ساعتها در مورد بچه شون تربیت بچه تغذیه بچه ازشون سوال بپرسی و برات صحبت کنن . اگه کسی پدر و مادر پیر داره همینطور . اگه کسی دانشجوئه در مورد ادامه تحصیل - انتخاب رشته - سیستم آموزشی - اگه کسی شاغله در مورد کارش همکاهاش محیط کارش رفت و آمد ترافیک صبح ها و ....

هما شنبه 28 فروردین 1395 ساعت 10:51

سلام

راستش من برای آشپز خونه و گردگیری وقتی غذا درست میکنم ،را به عملیات ماستمالیزاسیون اختصاص میدم(همه جا تمیز دیده بشه برای خودم و مهمون نا خوانده)
و یک روز در هفته به تمیزی اصولی وقت میذارم.
ضمنا وقتی گوشت تازه میگیرم همون روز هم 2-3 نوع خورشت درست میکنم و بسته بندی میکنم و یا گوشت را مزه دارش میکنم تا راحت آماده بشه یا مایه ی ماکارانی
این کار به سریع درست کردن غذا منجر میشه و وقتم بیشتره.

در مورد دوم هم خر درونم اجازه نمیده زیاد باب میل خودم راه برم :((((

روشت خیلی خوب بود ولی من نمی دونم متاسفانه یا خوشبختانه غذای تازه رو ترجیح میدم . البته آشپزی خیلی وقتم رو نمی گیره یه بار درباره روشم توضیح میدم

به اون موجود محترم درونت بگو به لذت های زندگی بیشتر فکر کنه

فروغ شنبه 28 فروردین 1395 ساعت 08:55

دلاک سلام
خیلی عالیه ایده ت.
من هم کم کمک دارم توو مسیری می افتم که رفتارم رو اصلاح کنم.:)
من هم ایده آل گرایی دارم،دقیقا همین یه جمله ی جالب خوندم که اینجا میذارم برای شما هم البته نقل به مضمون:
نقطه کمال اونجایی نیست که هییییچ جایی برای بهبود وجود نداره،اونجاییه که تو نمیتونی کار بیشتری انجام بدی.
راهی که من دارم میرم برای بهتر کردن کیفیت زندگیم اینه که اولا یک هنری رو شروع کنم.هنر زنانه ای که روح مرد شده ی من رو تلطیف کنه.دوما این که با تکنیک هایی که از مشاور cbt م یاد گرفتم،افکارم رو ردگیرری کنم و هرجایی که دارم بازم کمال گرایانه فکر میکنم مچ خودم رو بگیرم.بازیه خوبیه که جواب هم میده :)

واقعا بهت تبریک میگم دلم می خواد از تجربیاتت برای من هم بگی شاید بهش نیاز داشته باشم

Tahoora پنج‌شنبه 26 فروردین 1395 ساعت 18:31

dalak jan yek kam lahne neveshte hat to weblog va bekhosous insta ba ghoroure . movazeb bash in ghorour kharab nakone hame chi ra.

دوست عزیزم این اسمش غرور نیست اسمش محکم حرف زدنه ! کسی که غرور داره نمیاد از حقارت هایی که تو زندگیش کشیده حرف بزنه و همه ی تجربیات سخت و مصیبت بارش رو بریزه وسط . کسی که غرور داره از شکست هاش نمیگه .
من محکم و با اقتدار حرف می زنم و زندگی می کنم چون علاوه بر همه ی مشکلاتی که همه مون داریم زندگیم سرشار از قشنگی های بی نظیری هم هست ، اگه خدا سنگی جلوی پام میندازه ولی پای توانمندی هم بهم می ده که می تونه از روی سنگه بپره . من اون پریدن رو به زیباترین شکلی بیانش می کنم .
اگر هم کسی فکر کنه من آدم مغروری هستم باید بگم من قلبا به این غرور افتخار می کنم .و دعا می کنم همه مون به وجود خودمون و زندگی هامون و خالقمون مغرور باشیم

سارا پنج‌شنبه 26 فروردین 1395 ساعت 11:54 http://parepoore.persianblog.ir

میدونی دلاک جان، من برای مورد اول یه فکر دیگه کردم؛ و اون اینکه من چرا نمی تونم از صبح به خونه برسم؟ چون شاغلم. پس این حق منه که از اون درآمد که جلوی کارهای ریز زنانه ام رو میگیره هزینه کنم برای این کارها. یعنی تقسیم وظایفم با خودم. حالا که من درآمد دارم و وقت نه، بهتره که ماهی، دوماهی، از این درآمد برای تمیزی اساسی خونه هزینه کنم. این تصمیم رو من برای سال جدید گرفتم. در مورد تصمیم دوم. تصمیم دوم یه کم سخته. چرا که خیلی باید خانوم باشم و وارسته که تصمیم درست و دلخواه بگیرم. موقع تصمیم دوم باید سعی کنیم که یه وقتا تو خلوت خودمون، خودمون رو برای تصمیم بهتر تشویق و قانع کنیم. فکر می کنم یه همچین خلوت کردنای با خود، تو کیفیت حالمون تاثیر به سزایی بگذاره.
خدا به همراهت باشه عزیزم.

سارا جان در مورد تصمیم اول عملکردت حرف نداره . من هم باید هفته ای چند ساعت از کسی کمک بگیرم بخصوص که من کسی رو دارم که می تونم بهش بگم دو ساعت بیاد !
مورد دوم هم دقیقا انگار یکی دکمه پاوز رو بزنه و تو استپ بشی . خیلی پر فایده است

خودیافته چهارشنبه 25 فروردین 1395 ساعت 23:43

سلام بر دلاک گل و گلاب ما
دلاک جان من مورد اول رو انجام میدادم اما درباره مورد دوم باید فکر کنم.
درباره مورد اول باید بگم که کل اصول آشپزی رو زیر و رو کردم. کلا خیلی غذای لذیذ ایرانی نمیپزم که کلی جا افتادنش طول نکشه. مثلا برنج رو دم نمیکنم و کته میکنم که اونو هم بیشتر وقتها بلغور میپزم نه برنج. هم سریع ماده میشه و هم سالمتره. خورشت هم که هر چی آسونتر بهتر. بیشتر هم از چرخ کرده استفاده میکنم. تازه یه گریل برقی هم خریدم و بیشتر ماهی و سینه مرغ رو تو بالکن گریل میکنم و این یعنی غذای سالم و سریع.
درباره مورد دوم باید بگم که ممنونم که یاداوری کردی دلاک جان. من واقعیتش به این قضیه از این دید و اینقدر عمیق فکر نکرده بودم. باید بشینم و دسته بندی کنم افکارم رو درباره مورد دوم.

شاد باشی دلاک جان.

عزیزم نمی دونم چرا خورشت پختن برای من خیلییییییییییییییی آسونه . چون نیازی نداره هی بری بهش سر بزنی خودش میپزه
خواهش می کنم اگه این کار رو بکنی آنقدررررررررررررر احساس راحتی و لذت می کنی باور کن

نیکا چهارشنبه 25 فروردین 1395 ساعت 17:20

بیگ لایک داری دلاک جاااان

موچکرم

آفتابگردان چهارشنبه 25 فروردین 1395 ساعت 15:46

آخ گفتی آشپزخونه وکردی کبابم!یعنی من میگم کل عمرم تو اشپزخونه میگذره.از ساعتت 5 که میام خونه نیم ساعت بعدش تو اشپزخونه م تااااا وقت خواب.یه وقتایی از شدت خستگی وکمر درد میرم 5دقیقه دراز میکشم که بتونم دوباره سرپا باشم.البته من بچه کوچیک دارم و قضیه فرق میکنه

آفتابگردان عزیز منم همینطورم و دیگه از دست خودم کلافه شدم برای یه سالاد یه ساعت پای سینک دارم بشور بشور می کنم

شبره چهارشنبه 25 فروردین 1395 ساعت 15:37

سلام دلاک جون
خوشم آمد
با اولی مشکلی ندارم برعکس شما از آشپزخونه فراریم
اما مورد دوم من حتی گاهی وقتا با خودمم رودر بایستی دارم وای به حال اینکه با مردم باشه حتی اگه صلاحم نباشه ودوست نداشته باشم گاهی ....
فک کنم باید رو گزینه دوم کار کنم

تمرین کن دست کم در مورد کارهایی که تو خلوت خودت می کنی . مثثلا من به خودم میگم دوست داری اول بری حمام بعد چای بخوری یا برعکس . باور کن چند ثانیه فکر می کنم اگه واقعا چای خوردن بعد از حمام بهم می چسبه بعد میرم حمام

ماتیوس چهارشنبه 25 فروردین 1395 ساعت 14:32

دلاک جان من چیزی راجع به اینستا ندیدن تو متن هاتون اگه امکانش هست و اینستا تون عمومیه ممنون می شم آدرس بذارید

اینستا عمومی نیست اما اگه دوست داری باید درخواست بدی من حتما اکسپت می کنم فقط با عرض پوزش چند روزی کمتر آنلاینم
Dalak.hamoomzanooneh

ماتیوس چهارشنبه 25 فروردین 1395 ساعت 13:53

دلاک جان کاری که من برای کنتر تمیز کاری کردن سعی می کنم تمیز کار کنم مثلا همیشه کف جا میوه ای از این تو کابینتی ها می ندازم و همینطور تمام طبقات بخچال در نتیجه خیلی خیلی کمتر کثیف می شه... همینطور موقع آشپزی سعی می کنم همیشه از قابلمه استفاده کنم که کمتر روغن بپاشه به اطاراف... بیشتر اوقات هم درب ظروف رو می بندم که کمتر غذا روی گاز بریزه ... شب هایی که خیلی خسته هستم حتما از کمک همسرم استفاده می کنم ... هر جوریه می کشونمش آشپزخونه و ازش کمک می گیرم ... البته منم چون مادرم خیلی خیلی به کار خونه اهمیت می داد و هودش رو اذیت می کرد، منم تمام قوانین شما رو از اول برای خودم گذاشام ... سال اول و دوم زندگیم مهمانی های سنگین می گرفتم و به قول شما له می شدم اما الان ٣-٤ مدل غذا و سالاد می ذارم بدون ژله و چیزهای اضافی ... خلاصه که منم خیلی مراقب خودم هستم و مرتبا به همسرم یاداوری می کنم هر چی برمی داره بگذاره سر جاش تا خونه ریخت و پاش نشه ...

آفرین به این همه خردمندی
هزار درصد باهات موافقم که تمیز کردن خیلی سخت تره تا اینکه مواظب باشی کثیف نشه .

فرساد چهارشنبه 25 فروردین 1395 ساعت 11:52

عالی کارها را از حالت تکرار ناخودآگاه به حالت تصمیم‌گیری در خودآگاه ذهن تبدیل می کنی آگه به روش خودآگاهی برسی یعنی به مرحله کمال نزدیک شدی موفق باشی

دل به دریا می زنیم و جلو می ریم

پری چهارشنبه 25 فروردین 1395 ساعت 10:34 http://mavatorobche.persianblog.ir

یه چیزی هم که مشاور من خیلی تاکید داره اینه که یه زن باید در خانه واقعا زن باشه تا مدیر و جدی و قانونگذار.

البته با هم مغایرتی ندارن میشه هردوش بود

پری چهارشنبه 25 فروردین 1395 ساعت 10:34 http://mavatorobche.persianblog.ir

سلام دلاک جونم. قرارداد خوبیه اگر سعی کنی وقتی تو آشپزخونه هستی رو هم با گوش دادن به موسیقی که دوست داری بگذرونی خیلی لذت بخشه.

پری جان زبان گوش می کنم یا سی دی روانشناسی

مهسا چهارشنبه 25 فروردین 1395 ساعت 09:27

دلاک عزیزم

شما انگار زود عصری میرسی خونه

من تا ساعت 5.5 یا 6 عصر ساعت کاریم تموم میشه و تا تو ترافیک برسم خونه ساعت 7 شب شده و تا بخوام یه غذا و سالاد درست کنم شده 10 شب و بعدش من هلاک

خوبه که شما وقت داری یه کم تمیزکاری کنی تو خونه

من 5 میرسم خونه
حق داری تایم طولانی کار خیلی خسته کننده است

نسرین چهارشنبه 25 فروردین 1395 ساعت 08:58

لایک

تنک یو

سایه چهارشنبه 25 فروردین 1395 ساعت 08:08

سلام
من اینستا ندارم و از طریق کامپیوترم از اینستا استفاده میکنم پس نمی تونم اد بشم بهر حال صلاح مملکت خویش دلاکان دانند
در مورد آشپزخونه من که از ساعت 7 الی 11 شب تو آشپزخونه هستم البته بطور مستمر نه و حالا گاهی روزا کم و گاهی روزا .........
نمیتونم به خودم ساعت بدم چون کلا آدمی هستم که اگر بخوام با ساعت کار کنم همه کارام می مونه و منم یه دل درد عجیب می گیرم

سایه جان با همون کامپیوتر هم می تونی برای خودت یه پیج درست کنی هاااا من قبلا با کامپیوتر شرکت به اینستا سر می زدم
من وقتی میرم تو آشپزخونه دیگه از دنیا فارغ میشم

ستاره چهارشنبه 25 فروردین 1395 ساعت 02:34 http://san-arm.blogsky.com

با مورد اول موافقم اما من نمیتونم غذا رو یک ساعته بزارم

چرا ؟ غذا رو بذار دیگه خودش می پزه لازم نیست تو بالا سرش بمونی

آیدا چهارشنبه 25 فروردین 1395 ساعت 00:57

دلاک عزیز خوشحالم کسی رو می بینم که اینقدر واسه خودش ارزش قایله ..
آشپزخونه همیشه کار داره واسه انجام دادن چه تصمیم خوبی گرفتی ..
و قرداد دوم هم که عالی ایشالا که تو انجام هر دو تاش حسابی موفق باشی دوست عزیز ..

ممنونم آیدا جان موفق باشی و خوشحال

شهره مامان حسینم چهارشنبه 25 فروردین 1395 ساعت 00:45

خیلی هم عالی ولی موضوع اینه که مصلحت عایی کع دوستشون نداریم زیادن واقعا

شهره جان آدمیزاد ناخودآگاه مصلحتش رو دوست داره شاید سخت باشه ولی ذهنت چون می دونه نهایتش سود و منفعته براش شیرینه
مثلا کسی که برای کنکور درس می خونه دوست نداره یکسال از همه ی خوشی ها محروم بشه اما تصور دکتر شدن سختی اش رو شیرین می کنه

لیلا شبهای مهتابی سه‌شنبه 24 فروردین 1395 ساعت 23:44 http://www.yalda4000.blogfa.com

آفرین به تو گل دختر.... از این افکارت خوشم میاد..... تو زندگیت برنامه داری و دنبال پروژه های نو....

موچکرم

نجمه سه‌شنبه 24 فروردین 1395 ساعت 16:38

سلام
اصلا عاشق تاثیر گذاری تون هستم
من دارم یاد می گیرم از شما،به خودم احترام بذارم
شاد و موفق باشین

بسیار کار خوبی می کنی

مرضی سه‌شنبه 24 فروردین 1395 ساعت 15:36

من هر روز نیم ساعتم برای خودم دارم حالا میتونه سه تا ده دقیقه باشه یا ی نیم ساعت کامل. تو این نیم ساعت خیلی کارا میشه کرد ی دوش با مخلفات کامل! البته دوش ساده روزانه جز این نیم ساعت نیست. میشه پاکسازی صورت انجام داد ، بخور صورت ، استفاده از ماسک، تمیز کردن زیر ابرو و پشت لب ، حتی اصلاح موهای دراومده پا چند روز بعد از اپیلاسیون، استفاده از کرم بدن و .... زمانی اختصاصی برای رسیدگی کوتاه به بدن نازنین.

چقدر نکته ای که گفتی خوب بود حالا ممکنه هر وقت آدم از جلوی آینه رد بشه یه دستی به سر و روش بکشه اما اینکه خودتو ملزم کنی خیلی فرق می کنه

مرضی سه‌شنبه 24 فروردین 1395 ساعت 15:30

منم زمان وقت گذروندن تو اشپزخانه رو روزانه به دوتا 45 دقیقه و ی نیم ساعت رسوندم، 45 دقیقه برای تهیه ی سوپ سبک برای شام و آماده کردن ناهار فردا. چون من و همسر هر دو شاغلیم و غذا میبریم. 45 دقیقه برای چیدن ظروف تو ماشین، شستن ظرفایی که می مونه و مرتب کردن آشپزخونه. اون نیم ساعتم برای بقیه کارهای مربوط به آشپزخونه مثلا مرتب کردن ی کابینت خاص یا مرتب کردن یخچال یا سابیدن گاز در حد دلخواه! این برنامه رو حدود چهار سالی هست اجرا میکنم بجز مواقعی که مهمون داریم یا به دلایلی مثلا خرید عمده برای فریزر زمان بیشتری نیاز دارم. البته من ی برنامه غذایی 6 هفته ای نوشتم و رو در یخچال چسبوندم و طوری برنامه ریزی کردم که از مواد غذایی مختلف در طول هفته استفاده بشه و سلیقه همه اعضا خونه هم در نظر گرفته بشه پس موقع خرید هفتگی میدونم چی نیاز دارم و لازم نیست زمانی رو برای فکر کردن به اینکه "من چی بپزم?" از دست بدم.
ی توصیه دیگه هم براتون دارم که به صورت ی بند تو قرادادتون بیارید.تو کامنت دیگه

آفرین من هم ازت پیروی می کنم

الهام سه‌شنبه 24 فروردین 1395 ساعت 15:12

موفق باشی بانو. نکته دوم که از دغدغه های من هم هست و هنوز کاری براش نکردم. مورد اول هم مدتها من را درگیر خودش کرد اما بالاخره به یک راه حل خوب رسیدم، اگرچه هنوز صدر در صد پیروز نشدم اما خب راه حله برای من مفید بوده.
1. من هفته ای یکبار، دو یا سه ساعت بعداز ظهر، یک کارگر خبر می کنم(علی رغم میل باطنی و با وجود وسواس خودم و مخالفت همسر)تا خانه را برق بیاندازد و همزمان خودم هم به مرتب کردن و...می پردازم.
2. کارهای مهم خانه مخصوصا آشپزخانه را لیست کرده ام و هر روز یکیش را انجام می دم البته به سرعت نه عمقی، مثلا شنبه ها یخچال،یکشنبه ها دستمال کشیدن روی در کابینت و یخچال و ، دوشنبه ها خرید و آماده سازی و...، طوری کار می کنم که فقط بیست دقیقه صرف شود، نیم ساعت هم صرف آماده سازی شام و سالاد می کنم. شستن ظرف شام هم به عهده همسر است و همزمان با شستن ظرف ها من آشپزخانه را مرتب می کنم. اوایل همه اینها میشد روزی دو ساعت اما حالا سرجمع میشود یک ساعت، چون همزمان با هم کار می کنم.
3. ماهیانه موادغذایی را نیمه آماده می کنم مثلا بادمجان را بخارپز و میکس کرده ،گوجه را هم رنده می کنم، برای کشک بادمجان، سینه مرغ را در مواد مارینها کرده و بعد فریز میکنم ظرف ده دقیقه میشود یک خوراک مرغ خوشمزه، و...البته طوری تنظیم می کنم که فقط برای مصرف یک ماه باشد.
ببخشید طولانی شد امیدوارم مفید باشد.

الهام عزیزم آخه خونه ی ما آنقدری کار نداره که حتا دو هفته یه بار هم کارگر بخواد !!! یا باید بیشتر کثیف کنم
و دیگه اینکه من چی کار کنم که غذایی که بره تو یخچال رو دوست نمی دارم . همه چی تازه .
اما ریز ریز کار کردن خیلی به درد من میخوره

تیلوتیلو سه‌شنبه 24 فروردین 1395 ساعت 15:03 http://meslehichkass.blogsky.com/

نرگس سه‌شنبه 24 فروردین 1395 ساعت 14:57 http://azargan.blogsky.com

سلام گلم منون از مطلب خوبی که گذاشتی چون منم خمینطور دارم راجبش فکر میکنم به نظرمن این دوساعتی که گذاشتی برای تو اشپزخانه بودن خوبه به کارهای دیگه ات هم میرسی میشه یک روز از هفته رو اختصاص بدی به زیروبم اشپزخانه رو تمیز کردن وبقیه روزها همون 2 ساعت کفایت میکنه .دومین موضوع برام جالبه که هرکاری رو سوال کنیم از خودمون تا حالا به این فکر نکرده بودم وبه هر زحمتی بود انجامش میدادم ولی بعضی کارها واقعا به تامل وفکر نیاز داره وباید یکم صبر کنیم ولی بعضی کارها فوری فوتیه ولی خوب راه حلیه .من که از وقتی ماجرای تمیز کاری خانه رو گفتی کلی رو خودم کار کردم ودیگه خووم رو عذاب نمیدم ایشالا بتونیم از نظرات هم استفاده کنیم .

حتما عزیزم مشتاقم از تجربیاتت استفاده کنم

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.