حموم ِ زنونه

شعبه ی جدید حموم ِ زنونه

حموم ِ زنونه

شعبه ی جدید حموم ِ زنونه

کجایید ای روزهای روشن استراحت من ؟

یک دنیا حرف برای گفتن دارم که نمی دونم کدومشون به درد گفتن می خوره ...

از روال کارم براتون بگم که بعد از تمام تحقیق ها و پرس و جوهایی که خیلی هاش به لطف دوستان مهربونم شمیم عزیز و خانم ملکی نازنین اتفاق افتاد من تصمیم قاطع داشتم که استعفا بدم و مقدمات کار هم آماده کرده بودم و فقط نامه ام رو نزده بودم ، که می دونستم با درخواست استعفا خیلی سریع موافقت میشه و گیر و گرفتاری نداره ، دقیقا همون روزی که می خواستم نامه ی استعفام روبزنم یه خدا خیر داده ای از همکارها رفت با مدیریت بحث و جدل که شما باید یه کاری برای این خانم بکنید و در اوج ناباوری شرکت قبول کرد که دلاک بیاد شش ماه مرخصی بدون حقوق بگیره ، ما ایشون رو از لیست بیمه تامین اجتماعی خارج نمی کنیم ( بشرطی که 30 % حق بیمه اش رو کامل پرداخت کنه ) ، بیمه تکمیلی اش رو هم باز با این شرط که سهم شرکت و سهم خودش رو پرداخت کنه ادامه میدیم و بعد از شش ماه هم بره مرخصی زایمان و ... خلاصه اینکه من اون روز تا شب فکم آویزون بود و تاب می خورد که اونوقت چی شد یه هوو ؟ این پدیده ی نادر در تاریخ فعالیت شرکت ما بی سابقه بوده !!!

اما به هر حال الهی صد هزار بار شکر خیال من از بابت بیمه میمه راحت شد فقط موجل اینجاست که روال اداری گرفتن مرخصی بدون حقوق یه کم طولانیه . هی مدیرهای قسمت های مختلف باید با هم مذاکره کنن و امضا کنن و از این مسخره بازی ها . به هر حال امیدوارم که خونه نشین شدن من قبل از ماه رمضون به سرانجام برسه  ان شاء الله تعالی . 

به طور کلی اصلا ویار ندارم فقط می خوابیدم که اون هم به حول و قوه ی الهی و به مدد کمردردهای جانکاه دیگه از خواب هم محروم شدیم . کلا تغییرات ماه های اول و دومم از بین رفتن و یه سری تغییرات جدید ایجاد شدن . از اهم این تغییرات بدخلقی ، بی حوصلگی ، کلافگی ، بهانه گیری ، گریه ئو شدگی و خلاصه تبدیل شدن به موجودی غیر قابل تحمل می باشد . ( کسی تجربه ی این مدلی اش رو داشته ؟ ) 

بیشترین چیزی که اذیتم می کنه گرما است . ینی تا وقتی جام خنکه بارداری برام دلچسب و فانه اما امان از وقتی که فقط 5 دقیقه جایی باشم که گرمه اون وقته که یه پلنگ زخمی در روحم حلول می کنه .

یک دنیا کار برای انجام دادن دارم ولی این بلاتکلیفی کار نمیذاره برنامه ریزی کنم . 

یک خط سیر مشخص و روشن برای مطالعه در نظر دارم که بدلیل هجوم خواب و انباشته شدن کارهای عقب افتاده ی نظافت خونه خیلی کند داره پیش میره و حرصم میده .

تا حس می کنم اوضاع جسمی ام روبراهه و دیگه شروع کنم به ورزش ، یه هوو یه زنگ خطر به صدا در میاد و همه فریاد می زنن استراحت مطلق ! 

راستی برای پیشنهاد اسم پسر ایرانی اصیل و نه چندان قلمبه سلمبه بشتابید ! بعد هم نیایید بگید چرا پسر ؟ از کجا می دونی پسره ؟ چون اسم دخترمون از خیلی سال پیش انتخاب شده ، کلی هم همه دوسش دارن . فعلا هم لو نمیدم که چیه . خودم هم می دونم که لوسم !!!

ایشاالا جنسیتش که قطعی شد اعلام می کنم . 

قندون الان این شکلیه . من که از تماشا کردنش سیر نمیشم . هر لحظه به این معجزه ی  عظیم آفرینش ، به نحوه ی تکامل روز به روزش ، به خلقت بی عیب و نقصش فکر می کنم  و  از عظمت خالقش متحیر می مونم . 


هفته دوازدهم بارداری


کلی کامنت تایید نشده دارم . شرمنده ی همه تونم به مرور جواب میدم . 

همچنان به دعاهاتون محتاجیم ...

نظرات 27 + ارسال نظر
sonia یکشنبه 23 خرداد 1395 ساعت 00:09

هیچی نمیتونم بگم.فقط زود سرپا شو خواهش میکنم

اطاعت فرمانده

شهره چهارشنبه 19 خرداد 1395 ساعت 20:02

انشالله بسلامتی باشه.التماس دعا

سلامت باشی

لاله سه‌شنبه 18 خرداد 1395 ساعت 14:31

یه چیز بگم بخندی؟ همیشه همسرت رو یه آقای کتشلواری با موهای کم تصور میکردم و کمی کوتاه قد. اینقدر خندم گرفت وقتی عکس اینستا رو دیدم. خدا شما سه تا رو برا هم حفظ کنه. شاد شاد باشید

وا ؟؟؟ حتا تصورش ایشششششششششششششششش

صنم دوشنبه 17 خرداد 1395 ساعت 16:32

آبتین
یه اسم از شاهنامه است.....دوسش دارم.
اسم پیشنهادی من این هست

من هم دوستش دارم ولی خیلی زیاده دیگه

بهرخ یکشنبه 16 خرداد 1395 ساعت 13:36

ویار من وحشتناک بود تهوع و گلاب به روتون استفراغ در حد لالیگا! فکرش رو بکن تو تلویزیون تبلیغ مایونز نشون میداد این ور من دچار شکوفه زدگی می شدم اوایل بارداری 72 کیلو بودم آخر ماه هشتم 48 کیلو شده بودم!! وزن بچه ام یک کیلو و پانصد گرم بود که البته دستگاهی شد.نسبت به همه بوها حتی رنگها حساس شده بودم. خدا اونروزها رو جزو عمرم حساب نکنه. گذشت ولی سخت. مواظب خودت و بار شیشه ات باش.

من از شما خواهش می کنم به خودت رحم کن و دیگه باردار نشو ...خدا نی نی ات رو بهت ببخشه

لیلا شبهای مهتابی یکشنبه 16 خرداد 1395 ساعت 08:40 http://www.yalda4000.blogfa.com

قربون قندون برم من عزززززیزم

خدا نکنه

افسانه چهارشنبه 12 خرداد 1395 ساعت 12:04

منم بداخلاق و گرییو شده بودم..به خصوص ماه هفت ......آرش.آریا.آریو.بردیا

اولی و دوی اسم برادر و برادرزاده امه هههههههه

Samira سه‌شنبه 11 خرداد 1395 ساعت 23:02

سلام مامان مهربون، من اسم آراد رو پیشنهاد میکنم البته به نظرم اسمی انتخاب کنین که به فامیلیش هم بخوره ، ضمنا برا خودت و خود کوچولو بهترینها رواز خدای خوبمون میخوام،

ممنونم تو هم بهترینها نصیبت بشه

عاطی جون سه‌شنبه 11 خرداد 1395 ساعت 14:20

ای من قربون اون کوچولو بررررم، الهی سلامت دنیا بیاد،من بیست ویک روزه پسرکوچولوم بدنیا اومده، آخ که چه نعمت بزرگیه، ایشالا نصیب هرکی آرزوش رو داره بشه، دلاک جون فقط و فقط آرامش داشته باش که بعدا تو خلق و خوی نی نی موثره

خدا بهت ببخشه و همیشه سلامت باشه الهی آمین

مینا سه‌شنبه 11 خرداد 1395 ساعت 09:49

دلاک جون این حالت های عصبی و غمگینی طبیعیه و منم داشتم! لامصب همه ش زیر سر بالا پایین شدن هورمون هاست. ایشالله از ماه چهار و پنج روحیه ت خوب می شه. من برای هیلا هم نوشتم دکتر خوب خیلی برای آرامش آدم مهمه. من یه خانوم دکتر می شناسم که شاید تو تلویزیون دیده باشیش زیاد برنامه برای سلامت زنان می ذاره و مخالف دخالت زیاد در روند بارداریه، خواهرم پیشش زایمان طبیعی کرد و فوق العاده بود این زن. از همون ماه های اول بارداری زن و شوهر رو روحی و جسمی آماده می کنن. گوگل کن دکتر ناهید خداکرمی و مقاله ها و آدرس مرکزش رو ببین

خیلی ممنونم از راهنمایی ات مفید بود

من دوشنبه 10 خرداد 1395 ساعت 22:47

من از اسم نوید خوشم میاد، قر و فر‌ و سوسول بازی نداره ، خیلی‌ مثبت و خوش آهنگه ، خارج از ایران هم کاملا قابل تلفظ هست

واقعا این مدل اسم ها خیلی دلنشین هستن

زهرا مهتاب گون دوشنبه 10 خرداد 1395 ساعت 10:01

قربون قندون برم من ... سالم باشید

خدا نکنه خدا عزیزانت رو در پناه خودش حفظ کنه

عاطفه یکشنبه 9 خرداد 1395 ساعت 16:51

دلاک عزیزم این احساسات و تغییراتی که ازش حرف زدی کاملا طبیعیه و من هم از این تغییرات داشتم...اصلا نگران نباش
حالا همش دچار تغییرات میشی...نگران نباش و سعی کن در این دوران به خودت اصلا سخت نگیری و هر جا که احساس کردی نیاز به استراحت داری حتما استراحت کن...چیز جالبی که من در دوران بارداریم دارم حس میکنم زبان بدنم هست که چقدر با توجه به نیاز هام تغییر میکنه...حتی در مورد خوراکی ها ! مدت زیادی به تخم مرغ علاقه زیادی پیدا کرده بودم و جالب این بود که وقتی آزمایش دادم معلوم شد ویتامین دی بدنم کمه و تخم مرغ سرشاره از ویتامین دی ! پس سعی کن حرف بدنت رو دقیق گوش بدی
یک وبسایت معتبری که خیلی ازش اطلاعات خوبی گرفتم و همچنان دارم میگیرم این هست : http://www.babycenter.com/
امیدوارم برای تو هم مفید باشه

مرسی از راهنماییت عاطفه جان

مهری یکشنبه 9 خرداد 1395 ساعت 15:47

عزیزم خدا رو شکر برای کارت
تازه الان وقت استراحته به دنیا بیاد که دیگه اصلا نمیشه مخصوصا اگه شیر مادری باشه

فرساد یکشنبه 9 خرداد 1395 ساعت 12:12

سلام
حتما می توانید
هم استراحت کنید هم از مادر بودن لذت ببرید
با این قلمی که دارید از حس مادر بودن بنویسید
فکر میکنم بعدا توی یک کتاب جمعض کنید اثر با ارزشی میشه
چون احساسات خوبی دارید و خیلی خوبه در قالب کتاب حفظ بشه
شاد و سلامت باشید

والله این کارو باید اونهایی که تجربه های مفید دارن بکنن نه من

Negin یکشنبه 9 خرداد 1395 ساعت 12:08

سلام دلاک جون من اولین باره براتون کامنت میزارم...تبریک میگم بابت قندون انشاالله که همیشه زیر سایه ی شما سلامت باشه
من از این اسم ها خوشم میاد:اریو،داریان،رایان،ویهان،آیهان،نیوان،نویان
آرسان

ممنونم نگین جان خودم عاشق آریوبرزنم حیف که خیلی گویشش دوشواره

شیرین یکشنبه 9 خرداد 1395 ساعت 10:44

سلام دلاک
منکه تجربه ش رو ندارم ولی خیلی از دورو بری هام شنیدم که میگن ماهای اولشون کم حوصله و اشکشون دم مشکشون شده و اینااااا طبیعیه پس!
الهی صد هزار مرتبه شکر برای بیمه و کار و ایناااا
واقعا هم که چه لوووووووووس
اسم پسرت کامیاب باشه لدفن

هاهاهاها کامیاب اسم خیابون خونه ی مامانمه

شبره یکشنبه 9 خرداد 1395 ساعت 08:37

الهی خدا حفظش کنه
سورنا ،آوش، داریا

دیوووووونه ی سورنام

خاطره یکشنبه 9 خرداد 1395 ساعت 08:18

وای الهی عزیزم قندون جون. دلاک جان امیدوارم بارداری رو با صحت و سلامت به پایان برسونی ویه قندون ناز و جیگر توی بغلت بیاد.
من وقتی هشت سال پیش سر دخترم باردار بود ویار وحشتناک داشتم و انواع سرما خوردگی با بستری در بیمارستان برای همین هر وقت کسی میگه باردارم از ته دل براش آرزو می کنم این نه ماه شیرین ترین لحظات براش باشه و به سلامت به پایان برسوندش.

الهی آمین

ماهی یکشنبه 9 خرداد 1395 ساعت 01:48

خدا خدا خدا خدا . فقط خدا.

پناه بر خودش توکل به خودش امید به خودش

آزاده شنبه 8 خرداد 1395 ساعت 21:36

من هم دچار گر گرفتگی شدید بودم و به شدت گرمم بود. فکر کن جلوی کولر گازی مینشستم(ماههای آخر البته) بعد پام رو میذاشتم تو یک لگن آب و یخ (یخ ساید بای ساید رو خالی میکردم) بعد تازه احساس میکردم هوا خوبه!!! اصن یه وضعی
خلاصه مادر هر نوع درد و مرض و حالت عجیب غریبی توی حاملگی طبیعیه! یعنی اصلا ذهنت رو درگیر نکن, هرجور راحتی همون جور با خودت و قندون برخورد کن. راهش فقط همینه
حالش رو ببر کلا

اوه اوه میرفتی قطب بعد از زایمان بر می گشتی والله مردم جنبه ی حاملگی هم ندارن

سحر شنبه 8 خرداد 1395 ساعت 21:19

سلام. میشه هم خودتون و هم خواننده های وبلاگتون اگه حوصله داشتین برای من هم دعا کنید که بتونم حامله شم. ممنون

حوصله ؟ وظیفه مه به روی چشمم به حق بزرگی خودش ایشاالا

نرگس شنبه 8 خرداد 1395 ساعت 15:37 http://azargan.blogsky.com

سلام مامان خوشگل ایشالا تا قبل ماه رمضون کارت درست بشه این حال واحوالت رو سخت نگیر وقت برای کارهای خانه بسیاره الان فقط خودت ونی نی بیشتر استراحت کن که بعدها وقت نمی کنی استراحت کنی مراقب خودت ونی نی عزیزت باش .
اسامی باربد،بارمان ،باراد ،مانی ،نیما،ارتین

چه اسم های قشنگی ایشاالا یه روز برای نی نی چشم عسلی خودت اسم انتخاب کنی

سارا شنبه 8 خرداد 1395 ساعت 14:18 http://parepoore.persianblog.ir

سلام عزیز دلم. خدا رو شکر. چرا از تصمیم شرکت تعجب کردی؟ وقتی سررشته ی امور زندگی رو سپردی به خودش، این اتفاقات عجیب نیست. تجربه کردم وقتی با دل قرص بهش اطمینان کنی همچین راه برات هموار می کنه که شوک میشی. دوم اینکه تو بارداری، دقیقا در زمانی که روزهای قبل از بارداریت پریود میشدی، همون دردها و حالات روحی، دقیقا تو همون روزها، تو بارداری به سراغت میان. سوم اینکه وقتی به گرما اینقدر واکنش داری سعی کن گرمی نخور. تا میتونی طالبی و خنکی بخور. لیموترش هم تا می تونی بخور. هم برای خودت خوبه هم قندون جان. ولی حواست باشه بعضی مواد خوراکی مثه نعنا و دارچین و زعفرون سمه. چون عامل سقط جنینه. جونم واست بگه از لحظه ی بارداری تا پایان شیردهی کرفس بر مادر حرام است. چرا که مهم ترین فاکتور در ایجاد بیماری صرع در کودکه. (دور از جون قندون) همینطور دوری از محیط آرایشگاه و رنگ مو رو فراموش نکن. چراکه باعث ایجاد آلرژی در کودک میشه. چقد فک زدم. آهان. اسم پسر من عاشق جانان و کوروش هستم. جانیار هم به نظرم زیباست. آرش هم هست که به نظرم خیلی دستمالی شده.

چه توصیه های تخصصی ای !!! آفرین و ممنون

ساغر شنبه 8 خرداد 1395 ساعت 13:20

دلاک جون ادرس انیستات چیه ؟؟

Dalak.hamoomzanooneh

مرمر شنبه 8 خرداد 1395 ساعت 13:06

ای جوووووونم...فدااا قندوون:))
...
خوووب اینم هدیهه خدابوود دیگهه گفت استفعا نده:)من خودم همه چی درست میکنم:))))
.....
اسمای انتخابی ما واس دختر نفس.یا نجلا
اسمای پسرما نیکان,نیما

خدا رو شکر که هوای ما رو داره

saba شنبه 8 خرداد 1395 ساعت 12:01

سلام عزیزم تا جایی که من می دونم در سال می شه از سه ماه مرخصی بی حقوق استفاده کرد اگه شش ماه بدون حقوق می دن عالیه

با قراردادی ها هر جا یه مدل برخورد میشه

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.